سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شب من پنجرهای بی فردا

روز من قصه‌ی تنهایی ما

مانده بر خاک و اسیر ساحلماهی‌ام، ماهی دور از دریا

کاش قلبم درد تنهایی نداشت

 

چهره‌ام هرگز پریشانی نداشت

برگ‌های آخر تقویم عشق

حرفی از یک روز بارانی نداشت

کاش مید راه سرد عشق را

بی خطر پیمود و قربانی نداشت

 

شبیه برگ پاییزی، پس از تو قسمت بادم

خداحافظ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم

خداحافظ، و این یعنی در اندوه تو می‌میرم

در این تنهایی مطلق، که می‌بندد به زنجیرم

 

تو برو پیچک من

فکر تنهایی این قلب مرا هیچ مکن

روی پیشانی من چیزی نیست

غیر یک قصه پر از بی کسی و تنهایی