اشک تنهایی از محمد رضا لطفعلی
وقتی که پر از غم و مصیبتِ دنیا میشم
اشک تنهایی میشینه روی گونه های من
وقتی هیشکی نمیتونه منو آرومم کنه
دستِ مهرِ تو فقط میگیره شونه های من
خسته از دویدن و تکرارِ لحظه ها منم
توو زمونه ای که راهِ عاشقی خطا شده
من پُرم از شوقِ پروانه شدن اما چشام
با شمیمِ گلهای کاغذی آشنا شده
گم شدم توو این زمین بی وفا و بی فروغ
پر شدم از گریه های پنهونی و بی صدا
خنده پر کشیده از لبِ ترک خورده ی من
وقتشه آروم بشم با ذکرِ یا امام رضا
باز میام تا ببینم کبوترای حرمو
بوسه بارون بکنم چار طرفِ ضریح تو
تویی که نمادِ عشق و لایقِ عبادتی
دوباره شفاعتی کن آهوی غریبه رو
شور و حال دیگه داره تو حرم نماز من
اومدم تا ببینم پاکی ِ زائرای تو
با تو من رها میشم از تمومِ درد و غمام
میشکنه بغضِ سکوتِ قلبِ من برای تو